English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (1031 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
caller U شخصی که تقاضای تماس دارد
callers U شخصی که تقاضای تماس دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ring U سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
subscriber U 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
subscribers U 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
footprint U قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
footprints U قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
ex-directory U شخصی که چنین شمارهای را دارد
stentor U شخصی که صدای بلندی دارد
accessor U شخصی که به داده دسترسی دارد
analyst U شخصی که در بررسی سیستم تخصص دارد
analysts U شخصی که در بررسی سیستم تخصص دارد
searches U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
search U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searched U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searchingly U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
ani U سیستم تلفن که شماره تلفن شخصی که تماس گرفته را درج میکند
sysop U شخصی که سیستم تخته آگهی یا شبکه را نگه می دارد
Method to my madness <idiom> U هدفی که شخصی دارد هر چند دیوانه وار به نظر برسد
caveator U کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
blood chit U تقاضای مساعدت و اهدای خون بازوبند تقاضای کمک ازمردم
theory of effective demand determination U نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل
answering machines U نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
answering machine U نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
things in action U اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
ambivert U شخصی که نه زیاد بعالم باطنی توجه دارد نه بعالم خارجی
ambiversion U شخصی که هم بامور خارجی و هم بامور داخلی توجه دارد
de bounce U جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touch U دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touches U دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
edge U تخته مدار چاپ شده که چندین نقط ه تماس روی لبه اش دارد که باعث وارد شده آن در لبه اتصال میشود
edges U تخته مدار چاپ شده که چندین نقط ه تماس روی لبه اش دارد که باعث وارد شده آن در لبه اتصال میشود
peripheral U باس سریع طراحی شده توسط Intel که تا چند مگاهرتز گنجایش دارد و در کامپیوترهای شخصی بر پایه Pentum برای آداپتورهای شبکه یا گرافیکی استفاده میشود
Thanks for calling back. U با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
contact point U وسیله تماس نقطه اخذ تماس
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
f.drss U جامه شخصی که باتفتن شخصی دوخته درمجلس رقص بپوشند
amplifying report U گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
originating U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
aggregate demand U تقاضای کل
at the request of U تقاضای
total demand U تقاضای کل
at the instance of U به تقاضای
final demand U تقاضای نهائی
inelastic demand U تقاضای بی کشش
national demand U تقاضای ملی
market demand U تقاضای بازار
pop the question <idiom> U تقاضای ازدواج
at my request U مطابق با تقاضای من
complementary demand U تقاضای تکمیلی
composite demand U تقاضای مرکب
maximum demand U تقاضای بیشینه
factor demand U تقاضای عوامل
at the instance of U بر حسب تقاضای
giving U تقاضای رای
gives U تقاضای رای
give U تقاضای رای
complementary demand U تقاضای مکمل
application for loan U تقاضای وام
elastic demand U تقاضای با کشش
re claim U تقاضای مجدد
effective demand U تقاضای موثر
request substitution U تقاضای تعویض
application U تقاضای کار
applications U تقاضای کار
excess demand U تقاضای بیش از حد
joint demand U تقاضای مشترک
aggregate demand function U تابع تقاضای کل
demand for payment U تقاضای پرداخت
aggregate market demand U تقاضای کل بازار
request to send U تقاضای ارسال
. The car is gathering momentum. U اتوموبیل دارد دور بر می دارد
law of downward sloping demand U قانون تقاضای نزولی
marginal demand price U قیمت تقاضای نهائی
tax U تحمیل تقاضای سنگین
individual demand schedule U جدول تقاضای فردی
taxes U تحمیل تقاضای سنگین
taxed U تحمیل تقاضای سنگین
inelastic demand U تقاضای غیر حساس
apply for a divorce U تقاضای طلاق کردن
to request issuance U تقاضای صدور کردن
perfectly inelastic demand U تقاضای کاملا بی کشش
downward sloping demand curve U منحنی تقاضای نزولی
rpo U تقاضای مظنه قیمت
perfectly elastic demand U تقاضای کاملا با کشش
demand U تقاضای خرید کالا
elastic demand U تقاضای کشش دار
toa for a job or position U تقاضای شغل کردن
elastic demand U تقاضای انعطاف پذیر
derived demand U تقاضای مشتق شده
soft market U بازار با تقاضای خوب
demands U تقاضای خرید کالا
demanded U تقاضای خرید کالا
oyer U تقاضای استماع یا دادرسی
credit application U تقاضای گشایش اعتبار
rts U Send To Request تقاضای ارسال
ask for a lady's hand U تقاضای ازدواج با بانویی کردن
demurrer U تقاضای تاخیر درصدور حکم
request time out U تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
To demand prompt payment. U تقاضای پرداخت فوری کردن
To seek political asylum. U تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
To ask for political asylum. U تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
put the bite on someone <idiom> U از کسی تقاضای پول کردن
reclamation U تقاضای جبران خسارت کردن
demurs U تقاضای درنگ یا مکث کردن
excess demand U تقاضای زیادی مازاد تقاضا
call of more U حق تقاضای زیاد کردن مبیع
demur U تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurred U تقاضای درنگ یا مکث کردن
layers U برنامهای که تقاضای ارسال کند
demurring U تقاضای درنگ یا مکث کردن
planned demand U تقاضای برنامه ریزی شده
layer U برنامهای که تقاضای ارسال کند
postulancy U تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
nonce word U واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
demand accommodation U تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
letters rogatory U نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
speculative demand for money U تقاضای سفته بازی برای پول
blue bark U تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
statement of charge U مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
to withdraw an application U صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
ARQ U که در صورت خطا تقاضای ارسال دوباره داده میکند
reclama U تقاضای اغماض و تجدید نظر درتصمیمات متخذه یا رای
The victors demanded unconditional surrender . U فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
Walls have ears <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
small claim U ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
tangency U تماس
tangents U تماس
contacted U تماس
contacts U تماس
impact U تماس
tangent U تماس
impinging U تماس
taction U تماس
line of contact U خط تماس
contacting U تماس
impacts U تماس
contingence U تماس
ding U تماس
contact line U خط تماس
contact U تماس
reclamation U تقاضای خسارت تعمیرمجدد و به پای کار اوردن وسایل بازیابی مجدد
appeal play U تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
to be in contact U تماس داشتن
skims U تماس اندک
communicator U شخص در تماس
contact party U گروه تماس
contact point U قطب تماس
contact flange U فلانژ تماس
contact diameter U قطر تماس
angle of contact U زاویه تماس
shock hazard U خطر تماس
skimmed U تماس اندک
skim U تماس اندک
contact area U سطح تماس
contact area U منطقه تماس
contact angle U زاویه تماس
finishes U تماس انتهایی
to bring into contact U تماس دادن
to be in rapport U تماس داشتن
contact patrol U گشتی تماس
line to line fault U تماس خطوط
contact pressure U فشار تماس
area contact U سطح تماس
interactional points U نقاط تماس
point of contact U نقطه تماس
movement to contact U حرکت به تماس
contiguity U برخورد تماس
contact surface U سطح تماس
contact lost U تماس قطع شد
point contact U تماس نقطهای
contact ratio U نسبت تماس
going on U نزدیکی تماس
zone of contact U ناحیه تماس
corps a corps U تماس بدنی
Keep in touch! <idiom> در تماس باش!
tuch U تماس دادن با
finish U تماس انتهایی
striking off the roll U اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
touch sensitive panel U صفحه حساس به تماس
look in on <idiom> U تماس حاصل کردن
touch panel U صفحه حساس به تماس
grazing point U نقطه تماس با مانع
movement to contact U حرکت به اخذ تماس
get in touch with someone <idiom> U باکسی تماس گرفتن
contact print U چاپ به طریقه تماس
tuch U سر زدن تماس داشتن
touch sensitive tablet U تابلو حساس به تماس
phone U پاسخ به تماس در تلفن
phoned U پاسخ به تماس در تلفن
phones U پاسخ به تماس در تلفن
phoning U پاسخ به تماس در تلفن
contact report U گزارش اخذ تماس
flat U تماس دو لبه اسکیت
osculation U تماس اشتراک صفات
osculatory U وابسته به بوسه یا تماس
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
1incentive
1چیزی که عوض داره گله نداره
1popsicle
1time is prceious it has great
1construed
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com